اوبود

اسمِ اوبود برای کسانی‌ که فیلمِ معروف Eat Love Pray با بازی جولیا رابرتز را دیده اند اسمی آشناست. Eat Pray Loveاین منطقه از بالی با سواحلِ زیبای آن بسیار تفاوت دارد و بدونِ شک منطقه‌ای هست که اگر به بالی سفر می کئید دیدنش رو نباید از دست بدین. برای رفتن از کوتا به اوبود راه‌های مختلفی‌ هست. هزینه تاکسی بینِ ۲۵۰،۰۰۰ تا ۴۰۰،۰۰۰ روپیه هست، البته ما با مینی ون رفتیم که هزینه آن نفری ۸۰،۰۰۰ روپیه هست، که از یکی‌ از کیوسک‌های توریستی که اطراف خیابان‌های کوتا بسیار دیده می شوند رزرو کردیم. به خاطر داشته باشین معمولا هتل‌ها با چندین برابرِ این قیمت این تور‌ها را پیشنهاد می دهند. تفاوتِ مینی ون و تاکسی در این هست که مینی ون ۸ نفره هست و در یک منطقه مشخص در مرکزِ شهر اوبود شما را پیاده می کنند و با اینکه کریس قبلن به اوبود سفر کرده بود و با منطقه تا حدودی آشنا بود اما جایی‌ که هتلِ ما قرار داشت را نمی‌شناخت و بعد از حدودِ ۱۰ دقیقه پیاده روی به هتلِ سینگ هاوس رسیدیم. هتل‌های اوبود بسیار متفاوت و سنتی‌ هستند، و تزئیناتِ شبیهِ معبد دارند. ما ۲ تورِ قایق سواری‌ و کوهنوردی رو از اوبود (هتل) رزرو کردیم و قیمت‌ها بسیار از کوتا پایین تر هستند.

 

کریس همیشه از رستوران‌هایی‌ که غذای‌ ۱۰۰% طبیعی سرو می کنند و در میانِ کشتزار‌های برنج واقع شدن تعریف می کرد، پیدا کردنِ این رستورن‌ها که خیلی‌ هم سخت نبود اولین قسمتِ گشت و گذرِ ما در اوبود بود. صرفِ غذا در اون فضا واقعا لذت بخش هست. بعد از صرفِ غذا به موزه رفتیم و از اونجا ماساژ. برای شب بلیطِ رقصِ سنتی‌ِ لگنگ در کاخِ اوبود را گرفتیم، دقیقا چند دقیقه قبل از شروعِ پرفومنس بارانِ شدیدی شروع شد و از جایی‌ که نمایش در حیاتِ رو بازِ قصر بود به محلِ دیگری که سرپوشیده بود منتقل شدیم. هزینه این نمایش ۸۰،۰۰۰ روپیه هست که برای شناختِ بیشترِ فرهنگِ بالی حتما ارزشِ دیدن دارد.

After this a trip to the art museum before heading for a well earned massage. On the evening we went and watched the traditional Legong Dance صبحِ روزِ بعد به جنگلِ میمون ها رفتیم که بسیار جای دیدنی‌ برای گذراندنِ چند ساعت از روز هست، و هزینه ورودی کمتر از ۳ دلار می‌باشد. با اینکه تعدادِ زیادی نگهبان در جنگل مراقب هستند اما مراقبِ رفتارِ میمون ها باشید از جایی‌ که وحشی هستند و اگر میوه یا خوراکی همراه داشته باشین حتما از شما می‌دزدند!! از ما گفتن بود!! بعد از دیدنِ این محل برای گرفتنِ ماساژِ پا به یکی‌ از مغاز‌ه هایی که ماساژ ارائه می دهند رفتیم. هزینه ماساژ در بالی به مراتب کمتر از مالزی هست برای همین ما از هر فرصتی که دست می داد برای رفتن به ماساژ استفاده می کردیم.

صبحِ روزِ بعد نوبت به تورِ قایق سواری‌ در امواجِ خروشان بود، برای من تجربه اول بود و کمی‌ نگران از قایق بیرون افتادن بودم. کریس اما قبلن در کانادا، چیلی و تایلند رفته بود و خیالش خیلی‌ راحت بود. هزینه این تور نفری ۳۰۰،۰۰۰ روپیه بود که شامل رفت و برگشت و ناهار و رهبرِ تور هست درحالیکه از کوتا حدودِ ۷۰$ بود. همراه تور ما بسیار ادم شوخ طبعی‌ بود که هم صحبتی‌ با اون این سفر را بسیار لذت بخش تر کرد. بعد از برگشت به هتل با یک فرانسوی که شغلشو به قصدِ ۲ سال سفر ول کرده بود و در هتلِ ما اقامت داشت آشنا شدیم و برای صرفِ شام با هم همراه شدیم و کلی‌ از کشورهای مختلف که هرکدوم سفر کرده بودیم حرف زدیم. کمی‌ زودتر به هتل برگشتیم چون قرار بود ساعت ۲ نیمه شب برای رفتن به کوهِ آتشفشانِ فعالِ باتور به دنبالمان بیان. هزینه این تور هم ۳۰۰،۰۰۰ روپیه هست، لورن فرانسوی هم تصمیم گرفت که در این تور همراهِ ما شود. توی مسیر افرادِ دیگری هم که قرار بود در این مسیر با ما همراه باشند به جمع اضافه شدند، بعد از صرفِ صبحانه که شامل پنکیکِ موز و قهوه بود با چراغ قوه ایی به دست تو تاریکی‌ به سمت بالای کوه حرکت کردیم. کریس به دلیلِ پا درد به خاطرِ بازی‌ِ راگبی کمی‌ کوه نوردی براش سخت بود اما من با سرعت و راحتی‌ِ بیشتری بالا می رفتم. قسمتِ آخرِ مسیر کمی‌ سخت تر بود اما وقتی‌ قبل از طلوع به بالای کوه رسیدیم همهٔ سختی های مسیر از یادمون رفت و و لذتِ دیدنِ طلوع زیبای خورشید و بردیم.پایین رفتن خیلی‌ راحت تر بود و حدود ساعت ۱۰ صبح به اوبود رسیدیم خیلی‌ جالبه که با وجودِ کم خوابی‌ و فعالیتِ بدنی اصلا احساسِ خستگی‌ نمی‌کردیم. ساعت ۱۲ به قصدِ برگشت به کوتا دنبالمان آمد‌ند، برنامه قبلی‌ِ ما رفتن به دریاچه براتان و از اونجا سنور بود اما به دلیلِ سالِ نوِ مردمِ بالی و جشن‌های مربوط به آن تصمیم گرفتیم در کوتا و نزدیک به فرودگاه باشیم.

Once we finished here and had lunch we had a foot massage before retreating back to the hotel as the rain came down. On the evening, there are lots of different types of restaurants, some more upmarket where you will pay considerably more, or there are the bars which have live entertainment, cold beer and good local food which is what we prefer. We spent this evening in Buddha Bar which is a popular hang out due to the bands they have each evening.

صبحِ روزِ بعد به جنگلِ میمون ها رفتیم که بسیار جای دیدنی‌ برای گذراندنِ چند ساعت از روز هست، و هزینه ورودی کمتر از ۳ دلار می‌باشد. با اینکه تعدادِ زیادی نگهبان در جنگل مراقب هستند اما مراقبِ رفتارِ میمون ها باشید از جایی‌ که وحشی هستند و اگر میوه یا خوراکی همراه داشته باشین حتما از شما می‌دزدند!! از ما گفتن بود!! بعد از دیدنِ این محل برای گرفتنِ ماساژِ پا به یکی‌ از مغاز‌ه هایی که ماساژ ارائه می دهند رفتیم. هزینه ماساژ در بالی به مراتب کمتر از مالزی هست برای همین ما از هر فرصتی که دست می داد برای رفتن به ماساژ استفاده می کردیم.

اسمِ روز عید اًگه اًگه هست که در باورِ هندو مجسمه‌های عظیمی‌ به شکل‌های مختلفی‌ از دیو رو در نمایشی در شهر می‌گردانند تا ارواحِ خبیث و انرژی‌های منفی‌ رو از شهر دور کنن، حدودِ ساعتِ ۱ خیلی‌ از مغاز‌ه ها بسته بودند چون بیشترِ مردم به زادگاه‌های خودشون برای شرکت در این مراسم برمیگشتن. حدودِ ساعتِ ۷ شب نمایش شروع شد و جمعیتِ زیادی این مجسمه ها رو همراهی می کردند. با وجودی که خیلی‌ از توریست ها برای دیدنِ این مراسم به بالی سفر می کنند اما خیلی‌ از مسافر ها هم قبل از شروع شدنِ مراسم از بالی خارج می شوند چون روز بعد از اًگه اًگه روزِ نایپی (روزِ سکوت) هست. در این روز هیچ کس (به جز مامورین) حق خروج از خانه یا هتل را به جز موارد اورژانسی ندارد ، حتی فرودگاه در این روز بسته است و هیچ مسافری جابجا نمی شود. در حقیقت ما داخلِ هتل گیر افتاده بودیم، البته از جایی‌ که از این فستیوال با خبر بودیم مطمئن شدیم که هتلی بهتر با امکاناتِ بیشتر ( استخرِ خوب) بگیریم که مجبور نباشیم همه روز در اتاق بمونیم. روز بعد هم تقریبا خیابان‌ها ساکت بود و ما بعد از خریدِ مختصری به سمت فرودگاه به قصد کوالا لامپور حرکت کردیم.

That evening we met a french guy named Laurent in our hotel so he joined us for dinner and it was good to have some fresh conversation with an older guy who had left his job for two years of traveling.

.gallery

We went back home early as we were getting picked up at 2am to climb Mt.Batur. This is an active volcano, and although there was no real threat of it erupting, you just never knew! Again the cost was only Rp300,000 each and Laurent decided to join us. I had not woke up last time to do this trek so was determined to make it to the top on this occasion. At 3am before we decided we were given a banana pancake and the most horrible coffee I’d ever had in my life, at this stage I really wished I was back in bed. Obviously the aim of going so early is to watch the sunrise and the first part of the trek was quite comfortable. However 30 mins in and flashbacks of Mt.Kinabalu came flooding back to me. All my rugby injuries seemed to catch up with me and Aida flew up a lot quicker than me. The final part was just a mix of sand and dirt so you seemed to step 1 metre and slide back down 1/2 metro.

One at the top, the pain was worth it as we witnessed another lovely sunrise and where joined by a series of monkeys who appeared from nowhere. The walk down was considerably easier, for one you could see where you where going and secondly you could actually just slide down the mud embankments.

From here we reached our hotel at 10am which was crazy when you consider how much we had already done in this day.

We were to be picked up at noon to be taken back to Kuta. We had initially planned to go to Lake Brattan next and then finish in Sanur but due to the upcoming festivities we decided it would be best to be in Kuta and near the airport.

.gallery

The following day was Ogoh Ogoh day where the local hindu’s celebrate the day with demons being paraded around symbolising the cleansing of the area, free from spiritual pollutants caused by living beings. From 1pm many places closed as the locals would go back to their villages to be with their families. About 7pm the fun really starts as the Town Square in Ubud becomes the centre of all the festivities. It is pretty crammed so expect to get squashed as people try and follow the demon structures along the street. Ogoh Ogoh is followed by Nyapi Day (Silent Day). On this day nobody is allowed to leave the hotel or homes (except the police). Therefore we were ‘trapped’ inside the hotel until 6am this following morning. Knowing this, I made sure we got a hotel with a decent pool and activities so Kuta Angel didn’t have this so we stayed at Grand Istana Rama on the Beach front. The day actually passed by quite quickly as we chilled by the pool whilst the younger Aussie contingent drank from 11am until the bar closed.

The final day was very quiet as well as many places only opened at 2pm, the time which we were due to head off to the airport. It just left time for a bit of sat minute shopping and one last stroll on the beach to see all the Ogeh Ogeh demons.

Overall a very relaxing yet adventurous vacation.

Chris – 8.5/10 Aida – 9/10